عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
یا بشیر و یا نذیر ای حضرتِ والا سلام بر تو ای یاسینِ امّت حضرت طاها سلام مبعثِ تو عالمی را زد به هم ختمِ رسول جان بقربانت شوم ای گـوهرِ زیبا سلام رحمة للعـالمـین شد نُه فـلک محـتاجِ تو رحمتی کن بخششِ بالاتر از دریا سلام گفتن از مدح و ثنایت نیست در حدِّ عقول ای که مدحت را سروده ایزدِ یکتا سلام دختری داری که مقصودِ تمامِ خلقت است بر تـو بر دخـتـرِ تو یا ابـا لـزهـرا سـلام مات و مبهوتم ز الطافِ خـدای سرمدی بعـثت آمد پاک کن قلبِ مرا از هر بدی قبلهگاهِ عاشـقان شد بعد از این غارِ حرا جلوهگر در این جهان شد بعد از این غارِ حرا گفـتگـویت با فـرشته بر همه ثابت نمود مرکزِ اسرارِ جان شد بعد از این غارِ حرا چه مقامی داده شد بر تو عزیزِ مسلمین مثلِ یک دارالامان شد بعد از این غارِ حرا در کـنارِ کعـبه در بالای یکِ کـوهِ بلـند مثلِ یک سنگِ نشان شد بعد از این غارِ حرا بعد از آن قرآن تلاوت کردنت حبل المتین مثلِ یک چشمه روان شد بعد از این غارِ حرا روزِ مبعث آمد و شادم از این فرخندگی بعد از این آغاز شد سرفصلِ پاکِ بندگی یا رسـول الله تـسـلـیـمِ تـوأم ای مـحـترم میخورد برهم پس از این خانۀ ظلم و ستم بیـرقِ اسـلام را افـراشـتی در نُه فـلـک مرتضایت شد عـلمدارِ تو و طرفه عَـلَم رحـمة للـعـالـمین رحمی کن از راهِ وفا یاری ام کن تا که در این راه بردارم قدم مستـحقـم بیکـسم دلـواپـسـم خـتـمِ کـلام بـر منِ افـتـاده از پـا میکـنـی آیا کـرم؟ دعوتم کن تا مدینه تا حریمِ گنبدِ خضراییات من که دلتنگم پُر از دلتنگی از بهرِ حرم روزِ مبعث را برایم شاد کن با یک برات هم نجف خواهیم؛ هم شش گوشه هم شط فرات |